نقدی بر نمایشنامه محور مختصات، نوشته فرید نوین
بهیه روحی
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
در فضای پر تنش سیاسی ایران پیش از انقلاب، نمایشنامه «محور مختصات» اثر فرید نوین در سال ۱۳۵۱ به عنوان شاهکاری ازنمایش سوررئالیسم و نمادگرائی سیاسی مطرح شد. این اثر برجسته که توسط انتشارات نمونه منتشر شده است - و اکنون در آرشیو دانشگاه هنر تهران و دانشگاه اصفهان نگهداری می شود - نشان دهنده پیوندی پیچیده از اساطیر کلاسیک، آگاهی انقلابی و نوآوری نمایشی است. نوین قبل از خلق این اثر مهم، خویشتن را به عنوان یک منتقد فرهنگی تیزبین تثبیت کرده بود و در نشریات فرهیخته ایرانی از جمله نگین، خوشه، زمان و روزنامه اطلاعات، نگرشهائی آگاهانه و باریکبینانه درباره ادبیات، تئاتر، سینما و هنرهای تجسمی ارائه مینمود.
ساختاردراماتيك این نمايشنامه در گرد لحظهئي بیهمتا در زندگی ميچرخد: لحظهی مرگ قهرمان داستان، ليلاي پير، در حضور برادرزاده اش فرهاد که شاهد درگذشت اوست . این تابلو نه تنها به عنوان یک تکیه گاه روایی، که بل به عنوان یک درگاه متافیزیکی به کار گرفته میشود که نوین از طریق آن به بررسی ابعاد متعدد وجود، حافظه و آگاهی سیاسی میپردازد. طراحی صحنه به خودی خود به مدیتیشنی درباره حد و مرز بودن تبدیل میشود، که دارای پنجرهئی فرا تئاتری است که رو به تماشاگر است، و با نردبانی که متصل به آن ست کامل میشود - این جلوهئی فیزیکی است از آستانهی میان واقعیت و ماوراء طبیعی، میان لحظهی حال و زمانی ابدی.
از طریق این درگاه به آنسوی واقعیت، این پنجره، ، گروهی از شخصیتهایی که به دقت سازماندهی شدهاند پدیدار میشوند. کاراکترهائی که از مرزهای زمانی و اسطورهئی فراتر میروند. کاراکتری مانند لیلای جوان که به عنوان نقطهئی به روی طیفی از خود خویشتن در برابر خود پیرترو در حال مرگش ظاهر می شود، در حالی که یحیی تجسمی از ناخودآگاه فرهاد استد که بیانگر کاوش شاعرانه حافظ از خود تقسیم شدهاش را بازتاب می دهد. آنجا که میگوید:
دراندرون من خستهدل ندانم کیست
که من خم.شم و او در فغان و در غوغاست
شاید کلیدیترین کاراکتر نمایش ویولونیست باشد که ادعا میکند هویتاش در آنسوی پنجره مارسیاس است، کاراکتری از «متامورفس» اوید سرودهسرای لاتین - شخصیتی که رقابت موسیقیاش با آپولو منجر به مجازات ایزدانه برای گستاخی وی میشود.
عنوان نمایشنامه به خودی خود حکایت از دقت ریاضی در ترسیم تقاطعات میان زمان، مکان و معنا دارد. شخصیتهای نوین مانند نقاطی که در یک صفحه دکارتی ترسیم شدهاند، مختصات دقیقی را مشخص میکنند که اسطورهشناسی کلاسیک با واقعیت معاصر ایران همگرا میشود. این استعاره هندسی به برخورد نمایشنامه با قطبیت های اخلاقی و سیاسی، به ویژه در کنار هم قرار دادن دو شخصیت کتاب مقدس: مریم مجدلیه و اوهولیبا، گسترش می یابد.
این شخصیتها بهعنوان تمثیلهای سیاسی قدرتمند در متن ایران دوره شاه عمل میکنند. مریم مجدلیه نماینده آن دسته از ناراضیانی است که از طریق اقناع رژیم، مخالفت خود را رها کرده و در نهادهای دولتی مانند سازمان برنامه مسئولیتهائی را به عهده گرفتند. در مقابل، اوهولیبا - روسپیئی پشیمان نشده از کتاب حزقیال نبی - نماد روشنفکرانی است که با وجود عواقب شدید، مخالفت خود را همچنان پاس داشتهاند. این دیالکتیک میان همدستی و چالش، تنش مرکزی نمایشنامه را در زیرمتن سیاسی آن نمایانی میدهد.
تسلط نوین بر زبان نمادین به او این امکان را داد تا ضمن تعبیه تفسیر سیاسی عمیق، از سانسور شدید دوران شاه عبور کند. اشاره به ظاهر بیگناه او به «صابون شاهنشاهی» - یک محصول مصرفی واقعی در ایران آن زمان - به کنایهای رمزی به پلیس مخفی شاه (ساواک) تبدیل میشود و نشان میدهد که چگونه اشیاء روزمره میتوانند به وسیلههائی برای نقد سیاسی تبدیل شوند.
کیفیت پیشگویانه نمایشنامه در ارجاع مکرر آن به "حادثه رخدادنی" نمبان ست. حادٍثهئی قریب الوقوع که پیشگویی روشنی از انقلاب ۱۳۵۷ ایران است. این پدیدهي پیشبینی، کار را با فضایی از دگرگونی قریبالوقوع آغشته میکند، زیرا کاراکترها در حالت انتظار دائمی برای تغییری هستند که آنرا احساس میکنند اما نمیتوانند به طور کامل بیاناش کنند.
«محور مختصات» فراتر از زمینه سیاسی بلافصل خود، از طریق کاوش در پرسشهای اساسی انسانی به طنینی جهانی دست مییابد. ساختار غیر خطی و عناصر ماوراء طبیعی یک چشم انداز روانشناختی ایجاد می کند که در آن مرگ و میر، رستگاری و ماهیت چرخه ای تجربه انسانی از طریق لنزهای فرهنگی و تاریخی متعدد مورد بررسی قرار می گیرد. نوین با گرد هم آوردن شخصیتهای کتاب مقدس، اساطیر کلاسیک و واقعیت معاصر ایران، ملیلهای غنی خلق میکند که از مرزهای فرهنگی خاص فراتر میرود و در عین حال عمیقاً در لحظه تاریخی خود ریشه دوانده است.
فضای سورئال نمایشنامه نه تنها به عنوان یک انتخاب زیباشناختی، بلکه به عنوان استراتژی معرفت شناختی عمل می کند و امکان بررسی چگونگی ساخت حقیقت و معنا در زمینه های زمانی و فرهنگی مختلف را فراهم می کند. "محور مختصات" از طریق ساختار نوآورانه و ارجاعات بینامتنی غنی خود، مخاطبان را به چالش می کشد تا چگونگی تلاقی و تضاد اشکال شخصی، سیاسی و متافیزیکی اقتدار در تجربه انسانی را در نظر بگیرند.
در پایان، کار نوین هم به عنوان سند لحظه تاریخی خود و هم به عنوان کاوشی بیزمان در آگاهی انسان تحت فشار است. ادغام پیچیده آن از تفسیر سیاسی، ارجاع اساطیری، و نوآوری های نمایشی، اثری را ایجاد می کند که همچنان با مخاطبان معاصر طنین انداز می شود و بینش هایی را در مورد هر دو شرایط خاص ارائه میٰدهد.
Comments
Post a Comment